زمانی که یک کارگردان ناامید و سرخورده به نام "توبی گریزونی" با یک کفشساز قدیمی اسپانیایی روبرو میشود که خود را "سانچو پانزا" ملازم و همراه دن کیشوت، مینامد، در زمان به دنیایی از قانتزیها سفر کرده و به تدریج قادر به تشخیص رویا از واقعیت نیست و ...
جهت ارسال دیدگاه ، ابتدا در سایت لاگین کنید ورود به سایت